شدم شش و بیست دقیقه صبح

به ساعت نگاه کردم، شش و بیست دقیقه صبح بود.

دوباره خوابیدم...

بعد پاشدم، ب ساعت نگاه کردم.... شش و بیست دقیقه صبح بود.

فکر کردم: هوا که هنوز تاریکه. حتما دفعه ی اول اشتباه دیدم...

خوابیدم....

 وقتی پاشدم،  هوا روشن بود ولی ساعت باز هم شش و بیست دقیقه صبح بود....

 سراسیمه پا شدم، باورم نمیشد که ساعت مرده باشد. به این کارها عادت نداشت. من هم توقع نداشتم.... 

آدم ها هم مثل ساعت ها هستند....

 بعضی ها کنارمان هستند مثل ساعت....

مرتب....همیشگی...

آنقدر صبور دورت میچرخند ک چرخیدنشان را حس نمیکنی....

بودنشان برایت بی اهمیت میشود....

همینطور بی ادعا میچرخند.... بی آنکه بگویند باطری شان دارد تمام میشود....

بعد یکهو روشنی روز خبر میدهد که " او دیگر نیست ".... 

قدر این آدم ها را باید بدانیم، قبل از شش و بیست دقیقه... 

داغونم...

میدونی داغون ینی چی ؟

ینی "داغ اون"

ولی الان "اون" داغ با اون...........

دم محسن چاوشی گرم...عجب آهنگی خونده

همخواب رقیبانی و من تاب ندارم
بی‌تابم و از غصه ی این خواب ندارم

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کَس در همه آفاق به دلتنگی من نیست

بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست
اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست
عهد شکن نیست

♫♫♫

پیش تو بسی از همه کَس خوارترم من
زان روی که از جمله گرفتارترم من

روزی که نماند دگری بر سر کویت
دانی که ز اغیار وفادار ترم من

بر بی‌کسی من نگر و چاره ی من کن
زان کز همه کس بی‌کس و بی‌یارترم من

بی‌یارترم من, بی‌یارترم من, بی‌یارترم من
بی‌یارترم من, بی‌یارترم من, بی‌یارترم من

خوب یا بدش رو نمیدونم ولی ، میدونم که زیادی بودم...

زیادی خوب بودن خوب نیست 
زیادی که خوب باشی دیده نمیشوی
میشوی مثل شیشه ای تمیز 
کسی شیشه ی تمیز را نمیبیند 
همه به جای شیشه ، منظره ی بیرون را میبینند
ولی وقتی شیشه کمی بخار بگیرد
وقتی کمی منظره ی بیرون را بد نشان دهد 
همه آنرا میبینند 
همه سعی میکنند تمیزش کنند
زیادی خوب بودن خوب نیست 
زیادی که خوب باشی شکننده تر میشوی
با هر قدرناشناسی دلت ترک بر میدارد
میشکند 
تکه های شکسته را در دستانت میگیری 
نگاه میکنی به نتیجه ی زیادی خوب بودنت
زیادی خوب بودن خوب نیست 
زیادی که خوب باشی به زیادی خوب بودنت عادت میکنند 
آنوقت کافیست کمی بد شوی
همه گمان میکنند زیادی بدی ...

دل نوشته...

سلام آبجی ، خوبی؟

اولش بگم ک تو هر کاری هم بکنی ، آخرش آبجیمی...

آبجی کوچیکم... منم خان داداشت

میبخشمت...

من واست دعا کردم... راسی کامنت هاتو هم ج دادم...

دلم واست خیلی تنگ شده...

ساعت مطالعم ی کم افت کرده ولی داره بهتر میشه...

راسی..

پریا حالش خوبه؟

دلم واسش یه ذرررره شده :""""

الان جفتتونو ندارم........

از طرف من ببوسش...

و بهش بگو ک از طرف من تورو ببوسه...

دوستون دارم...خیلی...

راسی 

پیج اینستا چک کردم 100 بار تا حالا...

شماره پستت 171 ثابته...

خب ک پست بذار خب :"""

من برم دیگه...

خدافظ :"*

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بعدا نوشت...

رفتم اینستا...

پست گذاشته بودی :"))) 

خر ذوقم :"))

3 تاااا پست :")

ممنون :"*

آزمون بابام:)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

سلام مامان... (شماره موبایلت)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

حیف...

هوای ابری جون میده واسه بیرون رفتن از اتاق...

هوا الان ابریه... و من الان برگشتم تو اتاق...

اومدم بگم حیف ک دوربین نیست وگرنه فیلمشو میگرفتم میذاشتم تو وب..

اینکه چقد قشنگ میتونم دراز بکشم و دود سیگارو بفرسم سمت آسمون...

مث یه ابر...

حیف

شب دوربین هست ، نور نیست

روز نور هست ، دوربین نیست...

من برم دیگه

سیگارم داره الکی دود میشه، حیفه

اسرافه

منم زیاد پول ندارم 

یه پک بیشتر هم یه پکه....

pok !

*************

بعد نوشت :

اومدم بگم تو راس میگفتی...

هیجکس حق نداره بقیه رو بازخواست کنه ک چرا اینکارو کردی یا چرا اون کارو نکردی...

"هـــیــــچــــکـــــس"

احتمالا آخرین پست...

شما راس میگی...

من از شما انتظار الکی داشتم....

***

از این ب بعد حرفامو با سیگار میزنم....

مزاحم کسی هم نمیشم...

من مسافر و غریب ....

وقتی صدای خخخخخخخورد شدن دلتو میشنوی...

وقتی بخاطر بغض نمیتونی حرف بزنی...

وقتی.....................................................

باید گذاشت...

باید گذشت...

...............................................................................................................................................

خدافظ