فردا نیمه شعبانه...
سه سال پیش همچین شبی، آبجیم عقد کرد...
دو سال پیش چنین شبی نذر کرد که اسم چشو بذاره "..."
بخاطر من نذر کرد ...
**
1 . سومین سالگرد ازدواجت مبارک آبجی :""""...*
2. بخاطر نذرت ممنون....
آبجیم امروز یه امتحان سخت داره
دارم واسش دددعا میکنم...
**
دیشب یهو از خواب بیدار شدم ، حدودا سه بود ساعت
دیدم داره درس میخونه
یکم باهم حرف زدیم و من رفتم بخوابم و اون رفت بقیه درسشو بخونه...
**
آبجی ؟
خیلی دوست دارم
خیلی سعی کردم قبل از خراب شدن برم ولی نذاشت...
بعد گفت بری بهتره...
گفتم بعد دو روز اذیت کردن؟
گفت ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازس...
بعد کلی وقت بهت گفتم...
بغضم تتتترکید و گریه کردم....
پسش گرفتم دعامو
ولی نمیبخشمت :""""""""
تو خیلی بد کردی بهم :"""(
نفرینت کردم...
دم غرروب...
شکستی خخخخوب کاری کردی، میخخواستی ی بار ب خودت زحمت بدی عذرخواهیی کنی بخاطرش
دیر به دیر سر میزنی آبجی خانوم...
تا بهت نگم که نمیای ، این دفه هم ک گفتم چن روزه نیومدی...